خاطره اول
نوشته شده توسط : محمدرضا

اولین خاطره من از اونجا شروع میشه که من تو اردیبهشت سال 89 از دانشگاه ازاد  فارغ التحصیل شدم واز همون موقع به فکر سربازی بدجوری عذابم میداد ... دوست داشتم هرچه سریعتر از این مرحله سخت هم عبور کنم ... روزها سپری می شدو من به فکر رفتن به خدمت بودم و واسه همین عجله داشتم ... بالاخره تو آبان 89 بود که با یکی از دوستام به اسم جواد  که بعدا در موردش بیشتر صحبت میکنم  تصمیم قطعیمونو واسه سربازی رفتن گرفتیم و باهم دفترچه خریدیم و پست کردیم ... در مورد جواد همین قدر بگم که من و جواد 4 سال دانشگاه رو با هم بودیم و از یه منطقه ... جواب دفترچه خدمت حدود 2 ماه بعد اومد که همون برگ سبز رو میگم که توش نوشته بود زمان اعزام اول اردیبهشت سال 90 ... این اولین نامه ای بود که از نظام وظیفه واسه هر دومون امد ... روزها خیلی سریع تموم می شد و دیگه به یکنواختی کامل رسیده بودم ... چون نه کاری داشتم که انجام بدم و نه چیز دیگه ای ... همه چیز کلیشه ای و تکراری بود ... روزها که تا لنگ ظهر خواب بودم و عصرها هم مثل همیشه ...تا اینکه در اولین روز سال 90 نامه دوم نظام وظیفه بدستم رسید که محل مراجعه و جایی که باید واسه آموزشی میرفتم توش نوشته بود ... بله ... نیروی زمینی ارتش 01 یا همون نزاجا 01 تهران ... نمیدونستم خوشحال باشم یا ناراحت ... خیلی از دوستام میگفتن که جای خوبیه و هتله هتله ... این یک ماه هم تموم شد ...





:: برچسب‌ها: خاطرات سرباز ارتش , نیروی زمینی ارتش , نزاجا01 , سربازی , کد01 تهران ,
:: بازدید از این مطلب : 835
|
امتیاز مطلب : 48
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : یک شنبه 4 ارديبهشت 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: